پارت ۲۵ فیک مرز خون و عشق
اسلاید دوم لباس ا،ت برای وقتیه که رفتن تراس و شروع کردن به نقشه کشیدن برای رسوندن نامجون به دختره
پارت ۲۵
ا،ت ویو
ا،ت : خب بریم سراغ نقشه
تهیونگ : چه نقشه ای ؟
ا،ت : مخ زدن دیگههه
جیهوپ : آره
جیمین : خب چجوری میخوای مخ بزنه؟
ا،ت : لاسس
جیمین : راس میگههه
ا،ت : نباید خونه خراب کن باشه
نامجون که کاملا گیج شده بود گفت
نامجون : منظورت چیه؟
ا،ت ذ ببین نباید لاسات ۱۸ باشه و یه چیزی باشه که دل دختره بدست بیاد
نامجون : خب اوکی چه لاسی باشه؟
جیمین : فهمیدم
ا،ت : چی؟
جیمین : میتونه بگه شما چاهید ؟ بعد اون میمونه چی بگه بعد نامجون بگه آخه خیلی به آبتون نیاز دارم
یونگی : هوی جیمین خجالت بکش (خنده)
پوکر فیس نگاش کردمو گفتم
ا،ت : این الان ۱۸ نبوددددد؟
جیمین : باشه بابا چرا عصبی میشی؟
ا،ت : من آدم ارومیم
یونگی : من نمیدونم چرا خودتونو خسته میکنین......... نامجون تو به حرف اینا گوش نده
نامجون : خب به نظر تو چیکار کنم هیونگ؟
یونگی : برو بهش بگو ازت خوشم اومده
نامجون : همین قدر ساده؟
یونگی : آره مگه چشه؟
جین : چش نیس دماغه (خنده شیشه پاکنی)
ا،ت : خیر سرمون اومدیم نقشه بکشیم
جین : باشه باشه
جونگکوک : یه لاس دیگه .......بگو ببخشید شما آشغالید آخه ساعت ۹ باید ببرمتون بیرون
هممون پوکر فیس نگاش کردیم ....تهیونگ گفت
تهیونگ : با این لاسا دل ا،تو بدست آوردی؟ 😐
جونگکوک : نه بابا
جیهوپ : بیخیال بیاین یکم جدیشیم بچه ها
ا،ت : اوکی خب..... یه نظر دارم برو بهش بگو....... آیش نمیدونممم
تهیونگ : خب واستا ، هرکدوم یه لاس بگید کیا داوطلب میشن؟
جیمین : یکیش من
جین : یکیشم من
تهیونگ : یکشیم خودمم
ا،ت : منم هستم
جیهوپ : منم یه ایده دارم
نامجون : اومم یچی اومد به ذهنم
جونگکوک : واستاااااااا اومممم یچی به ذهنم رسید
جیهوپ : هیونگ تو نمیخای چیزی بگی؟
یونگی: نه از این جور چندش بازیا خوشم نمیاد
ا،ت : عه یونگی شییی
یونگی : چیه؟
ا،ت : هیچی
تهیونگ : اوکی به ترتیب بگین
نامجون:ببخشید شما وای فای هستید؟ چون بدون شما اصلا وصل نیستم
جین : شما قطب نمایید ؟ آخه هرجا میرم می کِشیدم سمتتون
جیهوپ: ببخشید اسمتون گوگله؟ اخه هرچی دنبالش بودن توی شما بود
جونگکوک:شما جاذبه اید؟ چون قانون فیزیک منو میکشونه سمتتون
تهیونگ :ببخشید آتش نشانی نزدیکه ؟ آخه دلم آتیش گرفته
جیمین : ببخشید شما ساعتید ؟ آخه از وقتی دیدمت زمان واسم وایستاده
ا،ت : ببخشید شما برقید؟ آخه بایه نگاه خاموشم کردید
یونگی : به به مرکز آموز لاس میسازم شمام دبیراشون شین
ا،ت : خیلی ممنون یونگی شی ، خیلی دوست داشتم معلم شم
جونگکوک : وای آره معلمی حس خیلی عجیبیه
یونگی : 😐
نامجون : میشه تمرکز کنیم روی نقشمون ؟
ا،ت : اوکی اوکی عصبی نشو🤣
نامجون : عصبی نشدم
ا،ت : خب بریم سراغ نقشمون .........
پارت ۲۵
ا،ت ویو
ا،ت : خب بریم سراغ نقشه
تهیونگ : چه نقشه ای ؟
ا،ت : مخ زدن دیگههه
جیهوپ : آره
جیمین : خب چجوری میخوای مخ بزنه؟
ا،ت : لاسس
جیمین : راس میگههه
ا،ت : نباید خونه خراب کن باشه
نامجون که کاملا گیج شده بود گفت
نامجون : منظورت چیه؟
ا،ت ذ ببین نباید لاسات ۱۸ باشه و یه چیزی باشه که دل دختره بدست بیاد
نامجون : خب اوکی چه لاسی باشه؟
جیمین : فهمیدم
ا،ت : چی؟
جیمین : میتونه بگه شما چاهید ؟ بعد اون میمونه چی بگه بعد نامجون بگه آخه خیلی به آبتون نیاز دارم
یونگی : هوی جیمین خجالت بکش (خنده)
پوکر فیس نگاش کردمو گفتم
ا،ت : این الان ۱۸ نبوددددد؟
جیمین : باشه بابا چرا عصبی میشی؟
ا،ت : من آدم ارومیم
یونگی : من نمیدونم چرا خودتونو خسته میکنین......... نامجون تو به حرف اینا گوش نده
نامجون : خب به نظر تو چیکار کنم هیونگ؟
یونگی : برو بهش بگو ازت خوشم اومده
نامجون : همین قدر ساده؟
یونگی : آره مگه چشه؟
جین : چش نیس دماغه (خنده شیشه پاکنی)
ا،ت : خیر سرمون اومدیم نقشه بکشیم
جین : باشه باشه
جونگکوک : یه لاس دیگه .......بگو ببخشید شما آشغالید آخه ساعت ۹ باید ببرمتون بیرون
هممون پوکر فیس نگاش کردیم ....تهیونگ گفت
تهیونگ : با این لاسا دل ا،تو بدست آوردی؟ 😐
جونگکوک : نه بابا
جیهوپ : بیخیال بیاین یکم جدیشیم بچه ها
ا،ت : اوکی خب..... یه نظر دارم برو بهش بگو....... آیش نمیدونممم
تهیونگ : خب واستا ، هرکدوم یه لاس بگید کیا داوطلب میشن؟
جیمین : یکیش من
جین : یکیشم من
تهیونگ : یکشیم خودمم
ا،ت : منم هستم
جیهوپ : منم یه ایده دارم
نامجون : اومم یچی اومد به ذهنم
جونگکوک : واستاااااااا اومممم یچی به ذهنم رسید
جیهوپ : هیونگ تو نمیخای چیزی بگی؟
یونگی: نه از این جور چندش بازیا خوشم نمیاد
ا،ت : عه یونگی شییی
یونگی : چیه؟
ا،ت : هیچی
تهیونگ : اوکی به ترتیب بگین
نامجون:ببخشید شما وای فای هستید؟ چون بدون شما اصلا وصل نیستم
جین : شما قطب نمایید ؟ آخه هرجا میرم می کِشیدم سمتتون
جیهوپ: ببخشید اسمتون گوگله؟ اخه هرچی دنبالش بودن توی شما بود
جونگکوک:شما جاذبه اید؟ چون قانون فیزیک منو میکشونه سمتتون
تهیونگ :ببخشید آتش نشانی نزدیکه ؟ آخه دلم آتیش گرفته
جیمین : ببخشید شما ساعتید ؟ آخه از وقتی دیدمت زمان واسم وایستاده
ا،ت : ببخشید شما برقید؟ آخه بایه نگاه خاموشم کردید
یونگی : به به مرکز آموز لاس میسازم شمام دبیراشون شین
ا،ت : خیلی ممنون یونگی شی ، خیلی دوست داشتم معلم شم
جونگکوک : وای آره معلمی حس خیلی عجیبیه
یونگی : 😐
نامجون : میشه تمرکز کنیم روی نقشمون ؟
ا،ت : اوکی اوکی عصبی نشو🤣
نامجون : عصبی نشدم
ا،ت : خب بریم سراغ نقشمون .........
- ۱.۶k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط